کد مطلب:211393 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:124

ابان بن تغلب
اگر به احادیث نبوی مراجعه شود - می بینیم دارای همان روحانیت و معانی غالب بر الفاظ است كه به صفای ولایت و نبوت از قرآن اتخاذ شده و هر چه به مرور بر این اتخاذ گذشته آن روحانیت كلمات دیگران از دست رفته است.

یكی از علوم قرآنی غریب القرآن است معنی كلمه این است كه معانی دوری داشته باشد البته قرآن خالی از معانی و تقعید معنوی نیست چنانچه گفته و لم یخل القرآن الكریم من الغریب و در این فن كتبی چند نوشته اند كه به نام غریب القرآن نامیده می شود - و این كلمه در میان عرب و قبایل دور و نزدیك از عصر جاهلیت و مخضرمین و اسلام معمول بوده است.

چنانچه ابوسلیمان حمد بن محمد خطابی عبارتی دارد قریب به این مضمون لغت غریب یعنی مشكل و دور از فهم - چنانچه مردم را گویند غریب از وطن است یعنی دور از موطن خود می باشد و غریب سخن مراد این است معنائی بعید و دور از لفظ دارد كه مشكل است و باید با تأمل و فكر فهمید و این كلمات غریب در میان قبایل عرب استعمال می شده برای آنكه ادبای قبایل عرب به استعمال كلمات خود هم در قرآن نمونه ای برخورد نمایند خداوند برخی از كلمات را غریب المعانی آورده. [1] .

در قرآن بسیاری از احكام فقهیه با این لغات غریبه استعمال شده تا هر كس با فكر و تأمل بتواند معانی را به دست آورد و لذا یك دسته از عرب و یك دسته از موالی در مواجهه با این مشكل محتاج به تفسیر شدند و ناگزیر باید تفسیر لغات مشكل را از كسی بپرسند كه در لغت قرآن و لسان وحی آشنائی كامل داشته باشد و و او در نظر عموم مرم مورد اعتماد و وثوق به صداقت و راستی و علم و تقوی بود و او در قرن اول جز امام باقرالعلوم و فرزندش امام جعفرصادق علیه السلام



[ صفحه 233]



نبوده اند كه این غریب القرآن را برای شاگردان خود درس داده و مشكلات و غوامض مسائل و معضلات لغات غریبه را تفسیر و بیان كرده اند و اول كسی كه در اسلام به تألیف كتاب در این فن پرداخت و به اصطلاح اساس و پایه علم لغت شناسی را ریخت ابوسعید ابان بن تغلب بن رباح بكری بود و كتاب او مورد توجه و استفاده و سرلوحه كتب لغت و تفسیر در غریب القرآن است و او از شاگردان ملازم امام جعفرصادق علیه السلام بود كه بیش از سی سال از محضرش استفاده كرد. [2] .

و پس از او جریری مولای بنی جریر بن عباد است كه سه امام را درك كرد و از محضر آنها در این فن علم و فضیلت آموخت.

1- ابامحمد علی بن الحسین زین العابدین.

2- اباجعفر محمد بن علی باقرالعلوم.

3- ابوعبدالله جعفر بن محمدالصادق (ع) كه احادیث آنها را فراگرفت و حفظ كرد و در لغت عرب مهارتی داشت و لذا درباره او نوشته اند:

و كان ثقة جلیل القدر و علامة نبیلا قارئا فقیها لغویا و كن عظیم المنزله عندالائمة و لا سیما ابی عبدالله الصادق (ع) و كان یفتی فی مسجد المدینة علی مذهب اهل البیت.

این دانشمند كسی بود كه امام صادق (ع) فرمود در مسجد مدینه بنشین و فتوا بر طبق احادیث ما بده و با این اضافه كه فرمود فانی احب ان یری فی شیعتی مثلك.

ابان بن تغلب كتاب «الغرایب فی القرآن» را تصنیف كرد و از اشعار عرب شواهد بسیار آورد و از آن پس عبدالرحمن بن محمد ازدی كوفی و محمد بن السائب الكلبی و ابی روق عطیة بن الحارث هر یك به پیروی ابان بن تغلب كتاب او را بسط دادند و تألیف و تصنیفی كردند و لذا نسخه كتاب ابان را به تنهائی می توان یافت و مشترك با كتب علمای لغت پس از او هم می توان دید - ابان بن تغلب به اقراء قرآن مناظرات و مجادلات دلچسبی در قرائت لغات داشت كه آن هم به صورت كتابی درآمده و كتابی در فضایل ائمه نوشته است - وفاتش در سال 141 اتفاق افتاد كه درباره مرگ او فرموده اند «لقد اوجع قلبی موت ابان»



[ صفحه 234]



روایاتی كه از اهل بیت نقل شده است با قرائت و لغات ابان بن تغلب صحیحترین مبانی علمی و حكمی اسلامی است مثلا در این حدیث نبوی كه می فرماید:

اذا تزوج الرجل المرأة لدینها و جمالها كان فیها سداد من عوذ

اگر مردی زنی را برای خاطر دین و جمالش ازدواج كند دیگر محتاج نمی گردد.

مأمون عباسی این كلمه سداد در به فتح نقل كرد نضر بن شمیل گفت من به روایات مختلف از حسن بن علی بن ابیطالب علیه السلام به كسر سین شنیدم مأمون با تأملی گفت روایات اهل بیت در آراء فقهی و قضایا مورد اعتماد وثوق بیشتری است. [3] .

روایت زیر مؤید این حقیقت است كه فقه جعفری مرجع سایر فقهاء از جهت صحت لغات می باشد و می رساند كه همه علماء اسلام برای تكمیل معلومات خود خدمت امام صادق علیه السلام می رفتند.

ابوهلال عسكری می گوید: از عموی پدرم اباسعید الحسن بن سعید شنیدم كه می گفت

صار ابوالحسن الكرخی الی ابی عمر صاحب ثعلب فی مسائل من العربیه احتاج الیها فی صناعة الفقه - فقال له اصحابه انت امام المسلمین فكیف صرت الی امام المعلمین فقال أعجبتم من ذلك؟ قالوا. نعم. قال: اعجب منه ان امام المسلمین لا یحسن ما یحسن امام المعلمین؟!

گفت ابوالحسن كرخی برای مسائل مختلفی به ابی عمر ثعلب مراجعه كرد تا نكات ادبی آن را بپرسد و در فقاهت خود دقت و تتبع بیشتری كند شاگردان و اصحابش گفتند چرا چنین كردی این عمل موجب تحقیر تو است كه نزد امام معلمین بروی؟ و از او سئوال كنی؟! گفت خیلی تعجب كردی پاسخ داد آری: گفت عجب تر این است كه امام مسلمین از امام معلمین بهتر نمی داند و باید ناگزیر برای تحقیق نكات و دقایق لغوی فقهی به آن پیشوای بزرگی كه همه ائمه مسلمین از او علم و لغت و فضیلت فراگرفته اند زمین ادب ببوسند و از او معضلات لغات فقهی را بپرسد.

این خبر نشان می دهد كه شاگردان امام جعفرصادق علیه السلام در مسائل لغوی فقه هم از سایر ائمه مشهور جماعت و سنت قوی تر و نیرومندتر بودند كه علمای منصف غیر امامیه



[ صفحه 235]



برای تكامل لغات خود و حل مسائل فقهی خود به آن مراجعه می كردند و آنها تازه افتخارشان امام صادق علیه السلام بود و نیز روایت دیگری در دست است كه ابن ابی خثیمه از محمد بن یزید از ابن براد از قاسم بن معن روایت كرده كه گفت داود طائی را دیدم كه با ابوحنیفه در مسئله «المدبره» «یعنی كنیزی كه به مرگ مولایش آزاد می شود» او از ابوحنیفه پرسید در حال آزادی یا در حال مرگ - ابوحنیفه گفت نمی دانم - و همچنین اصمعی از ابایوسف قاضی مسئله ای پرسید هر چه فكر كرد نفهمید.

هر دو گفتند باید از ابوعبدالله جعفرصادق (ع) پرسید و این اخبار زیاد است كه اكثر علماء و دانشمندان و فقهای آن عصر با تمام شهرتی كه داشتند در مسائل معضلی متوقف می شدند و به واسطه یا بلاواسطه از امام صادق علیه السلام می پرسیدند و ما در هیچ یك از كتب تاریخ ندیده و نشنیده ایم كه از امام صادق علیه السلام موضوع علمی سئوال شود و بفرماید نمی دانم یا پاسخ اجمالی غیر قانع كننده دهد و اگر قدرت علمی نداشت نمی فرمود بپرسید از جعفر هر چه می خواهید قبل از آنكه مرا نیابید.

طبری می نویسد: اهل بیت رسول الله به لغات عرب قحطان وعدنان احاطه داشتند و لغات اقطار و قبایل را خوب می دانستند آنگاه برای استشهاد و خبر زیر را روایت كرده.

علی بن طعان محاربی گفت با حر بن یزید حنظلی نهشلی كه به كربلا می رفت می رفتم چو حسین بن علی دید ما و اسبان ما تشنه هستند قال انخ الراویه و راویه نزد ما آن مشك آب بود من گمان می كردم منظور مشك آب است بعد فرمود انخ الجمل آن شتر حامل آب را خواباندند گفت یباشامید همه ماها و اسبان ما سیراب شدند.

فقال الحسین (ع) اخنث السقاء ای اغطفه گفتند نمی دانیم چگونه باید كرد یعنی لغت را نفهمیدیم فقام الحسین فخنثه فشربت و سقیت فرسی كه مراد این بود درب مشك را تماما باز كنند كه همه سیراب شویم. [4] .

این خبر می رساند كه ائمه طاهرین به لغات عرب از قدیم و جدید بدوی و مدنی خوب واقف بودند و با آنكه عرب لغت متباین دارد آنها به تمام اسرار و رموز اطلاع داشتند و خاصه لغات مشكل آیات و حدیث را خوب می فهمیدند.



[ صفحه 236]



در قرآن مجید هم كه لغات مشكل دارد اهل بیت كه خانه مهبط وحی نشو و ارتقا یافته بودند آن لغات را خوب می دانستند.

ابن عباس گفت من نمی دانستم یا فاطر السموات یعنی چه تا دیدم دو عرب در چاهی كه حفر می كردند یكی به دیگری گفت انا فطرتها ای ابتدأت حفرها [5] .

یعنی من شروع به حفر كردم و این خبر دلالت می نماید كه خود عرب هم در فهم معانی لغات محتاج به تتبع و تحقیق و مراجعه به افواه عمومی داشتند فقط ائمه دین بودند كه از سرچشمه وحی و الهام به معانی راه می یافتند.

به همین دلایل ابان بن تغلب خدمتی بسزا كرد تا مثل ابن عباسها كه مفسر و حبر امت بودند محتاج به مراجعه به مردم نشوند با یك مراجعه به كتاب غریب القرآن بتوانند معانی مختلف لغات قرآن را به دست آورند - و برای همین جهات بود كه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به ابن عباس وصیت فرمود در موقعی كه با خوارج احتجاج می كرد.

فرمود لا تخاصمهم بالقرآن فان القرآن حمال ذو وجوه نقول و یقولون ولكن حاجهم بالسنه فانهم لن یجدوا عنها محیصا.

یعنی با خوارج به قرآن محاجه نكن زیرا كلمات و لغات آن دارای معانی مختلف است كه هر قوم و عشیره ای از آن چیزی می فهمند مخالف آنچه دیگران می فهمند ولی با آنها احتجاج به سنت پیغمبر كن كه از او راه فراری نیست زیرا پیغمبر آنچه عمل می كرد آن حجت بوده و آن معنی مراد حق بوده است.

این بیان امام می رساند كه سنت مبین قرآن است و قرآن چون ابهام و اجمال دارد و لغاتش معانی مختلف نشان می دهد باید دید سنت پیغمبر در عمل آن بدان معانی چگونه بوده است.

ابن ابی الحدید می گوید به قدری این عبارت بزرگ و قابل اهمیت است و در معنی شرافت و علو معنوی كه قابل استقصاء نیست - زیرا قرآن اكثر را از همین جهت به اشتباه می اندازد زیرا اگر خوانندگان به ظن خود لغات غریب المعانی را تفسیر و ترجمه می كنند مثلا «لا تدركه الابصار و قوله الی ربها ناظرة» آدمی را به شك می اندازد كه اگر نمی بیند چگونه بعد خدای خود را می بیند ولی سنت یعنی بیان پیغمبر و عمل او این مشكلات را



[ صفحه 237]



حل می كند زیرا از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند در این موارد چه كنم فرمود در احكام به قرآن مراجعه نكنید زیرا آنجا حكم كلی بیان شده آن هم به اجمال بلكه به سنت من مراجعه كنید [6] چگونه عمل كردم مثلا در وضو و نماز این كیفیت كه قرآن دستور داده غیر قابل فهم است اما آنچه رسول خدا عمل كرده تعلیمی است آسان كه تا امروز بدان عمل می كنیم.

در قرآن ناسخ و منسوخ قرآن احكامی هست كه نسخ تكمیلی شده و لذا امام صادق (ع) هم فرموده ان یحاجهم بالسنة لا بالقرآن كه بیان سنت مبین قرآن است و همه معضلات و مشكلات را حل می كند.

باری لغات مشكل قرآن را امام صادق علیه السلام برای شاگردانش معنی فرموده و آنها نوشتند و سرمشق محققین غریب القرآن قرار دادند - ولی در نقل روایات معانی لغات گاهی تصحیف و تحریف می شده زیرا چاپ نبوده و خطوط غیرخوانا بوده هر چه به نظر كاتب می آمد می نوشت.

چنانچه ابی محمد عبدالوهاب بن محمد بن عبدالوهاب بن محمد القاصی الفارسی فقیه شافعی مدرس مدرسه نظامیه بغداد می گوید من در جامع القصر بغداد كتابی نوشتم كه صلاة فی اثر صلاة كتاب فی علیین و در آن نسخه دیگر كاتب چنین استنساخ كرده بود صلاة فی اثر صلاة كنار فی غلس كتاب به كنار و علیین به غلس تصحیف شده بود. [7] .

عمر از لغت كلاله پرسید فرمودند به آیة الصیف مراجعه كن آن را خواند باز نفهمید تا امیرالمؤمنین علی علیه السلام كلاله را برای او معنی كرد و شواهدی از اشعار عرب عائده و بائده فی غلس كنار آورد عمر فهمید و قبول كرد و این آیه را كه آن روز نفهمیده بود تلاوت كرد.

یبین الله لكم ان تضلوا و لذا فرمود محاجه و احتجاج به سنت كنید نه به قرآن چه بسیار شده كه تا قبل از اعراب و چاپ كاتبین به لغزش و اشتباه می افتادند مثلا كلمه «شغلتنا» را به خیال خود «شدرسنا» می كردند و «خرموسی صعقا» «خرعیسی صعقا» می كردند یا «اخشوشبو» را «احشوشبو» نوشته و «خشن» و «خشب» و «جشب» را به هم اشتباه كرده بالاخره نقطی گذاشته است و از این لغات و كلمات و اصطلاحات زیاد بوده كه در تطورات عصر بنی امیه و تقویت یك دسته عالم بی تقوای مزدور جعل حدیث شروع شد و تحقیق و تتبع از



[ صفحه 238]



بین رفت و حق و باطل - و حقیقت و مجاز به هم مشتبه گردید به طوری كه باید فرصتی ممتد دست دهد تا با نیروی تتبع و تحقیق و براعت و تعمق در لغت عربی و امثال سایره و اشعار عربی در همه ی لغات مستعمله كلیه عرب بتواند مراد و منظور گوینده را مخصوصا لغات غریب قرآن را تشخیص دهد و استخراج صحیح از سقیم اخبار نماید این تحولات در مدت هشتاد سال حكومت بنی امیه به شدت ظهور و بروز داشت تا در اواخر امام محمدباقر علیه السلام در آغاز امر به این كار خطیر و ضروری دست زدند و بیست سال بحث لغوی و اصولی در تفسیر و حدیث فرموده تا مبانی بر مردم ثابت و روشن شد و تازه به اشتباه و خطای خود برخوردند و فهمیدند چه اشتباه بزرگی در این دوره اموی برای آنها رخ داده.


[1] كشف الظنون حاجي خليفه در لغت غريب.

[2] فهرست شيخ طوسي - فهرست نجاشي - خلاصه علامه - رجال ابوعلي - رجال ممقاتي - معجم الادباء ياقوت حموي ص 35 ج 1.

[3] نزهة الالباء في طبقات الادباء كمال الدين عبدالرحمن بن الانباري ص 9 - 58.

[4] تاريخ طبري ص 227 ج 6.

[5] نهاية ابن اثير در غريب الحديث - الاثر في رسمه او «فطر».

[6] شرح نهج البلاغه ص 236 ج 4.

[7] اصول القارع و الادب ص 8 - 97 نقل از الوافي بالوفيات الصفدي ص 46 و كتاب الحمقي و المغفلين ابن جوزي.